از پنجره ی خونه مون میشه پرستو ها رو دید؛ بعضیاشون دسته ای دور می زنن و بعضیام پراکنده تو هم تو هم! نزدیکای غروب و افطار هم که میشه انگار به مرز دیوونگی می رسن! حیف گوشیم زوم نمیکنه

! خیلی باحاله! غروب هم که میشه از پنجره میشه خیلی راحت غروب رو دید! نارنجی میشه بعد قرمز میشه!


همسایه مون هم یه طوطی با دم قرمز داره! کلا خیلی talented تشریف داره! گاهی پنجره رو باز میکنم گوش میدم!

همسایه ی مسجد هم تشریف داریم! صدای اذان از پنجره دوجداره هم میزنه تو!



راستی نماز روزه هاتون قبول!

کلا گفتم از اونچه که می بینم یه چیزایی شرح داده باشم.
روان نویس قرمزم جوهر داده انگشتام قرمز شده. رنگی بودن انگشتا یه حسی داره که گرافیک دوستا و اهل هنر و اهل قلم خیلی خوب می دونن!

قشنگ توصیف کردی
نماز روزه ی شما هم قبول